- مالش دادن
- مالیدن، مشت مال دادن، کنایه از تنبیه کردن،
برای مثال چنانت دهم مالش از تیغ تیز / که یا مرگ خواهی ز من یا گریز (نظامی۵ - ۸۲۸)
معنی مالش دادن - جستجوی لغت در جدول جو
- مالش دادن
- مالیدن، جزای عمل بدرا دادن گوشمالی دادن: او را مالش دادم تا دیگر بهیچ مشتهی نکند. چنانت دهم مالش از تیغ تیز که یا مرگ خواهی زمن یا گریز. (نظامی آنند)
- مالش دادن ((~. دَ))
- مالیدن، تنبیه کردن
- مالش دادن
- esfregar
- مالش دادن
- pocierać
- مالش دادن
- тереть
- مالش دادن
- wrijven
- مالش دادن
- reiben
- مالش دادن
- frotter
- مالش دادن
- strofinare
- مالش دادن
- रगड़ना
- مالش دادن
- menggosok
- مالش دادن
- ovuşturmak
- مالش دادن
- kusugua
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پالودن پالاییدن
صلح دادن آشتی دادن ایجاد توافق بین دو یا چند تن کردن
زمان دادن، فرصت دادن
فرصت دادن، وقت دادن
آشتی دادن، صلح دادن، هماهنگ ساختن
زمان دادن پروا دادن فرصت دادن وقت دادن
فرمان دادن فرمان دادن: گر مثالم دهد بمعذوری تا بخانه شوم بدستوری... (نظامی. گنجینه گنجوی)
نشان دادن نشان بخشیدن
مولش دادن زنهار دادن زمان دادن اکنون مرا زمان دهید تا باز خانه شوم (تاریخ برامکه) زمان دادن فرصت دادن